۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

1395-05-09- زبان انگلیسی

دخترم بیست‌ویک‌سال دارد و اولین رأی زندگی‌اش را به روحانی داده است. حالا سر میز صبحانۀ روز تعطیلی گیر داده به سیستم انتخابات آمریکا که چرا آنها رییس‌جمهوری‌شان را مستقیم انتخاب نمی‌کنند؟ و اصلاً قاعده‌شان چه ‌جوری است؟... من هم اول یک چیزهایی را قاطی‌پاطی از انتخابات مقدماتی و پارلمان و سنا به هم بافتم... بعد، گوشی هوشمند به‌دست، گوگل و ویک‌پدیان(!) را به کمک طلبیدم... می‌خواندم و ترجمه و تلخیص می‌کردم برای جوانکم... ناگزیر رسیدیم به متمم دوازدهم قانون اساسی آمریکا... و روی کلمۀ twelfth ماندم... انگار در یک کمد باز شد و عالمی از خرت و پرت‌های قدیمی هُرّی تل شد جلوی پایم... همه‌شان به زبان انگلیسی... و بالای این کوت، یک نسخه از Wuthering Heights، انتشارات پنگوئن؛ طرح روی جلدش سه نوار پهن افقی بود: بالایی و پایینی نارنجی-آجری-اخرا، وسطش عنوان کتاب و نام خانم برونته (امیلی‌شون) و در یک‌سوم پایین هم لوگو که یک پنگوئنِ ایستاده بود... بعضی بچه‌های کلاس یک نسخۀ دیگر را خریده بودند که پنگوئنش کمی به جلو یا پهلو خم شده بود... نمی‌دانم آیا این کتاب در آن سال‌ها به فارسی ترجمه شده بود یا نه ولی به ما می‌گفتند wuthering یعنی «بادگیر»... بعد فهمیدیم که بادگیر، سازه‌ای را در بناهای کویری گویند یا پوشش نازکی را که کوهنوردان برای پرهیز از نفوذ باد بر تن کنند... و wuthering یعنی جایی که طوفان‌های پرسروصدا بیاید... فوقِ‌فوقش اگر می‌گفتند «بادخیز» نیم‌نمره بهشان می‌شد داد... «بادگیر»!!... و در پسِ آن طرحِ روی جلد خیلی خیلی خیلی رسمی... دنیایی مه‌آلود و جنگل‌های تاریک و باد و بداخلاقی و... البته عشق هم بود... منتها همه‌اش در انگلستان قرن نوزدهم که شهرهاش پر از موش و الیور توییست بود و روستاهاش هم که اینجور طوفانی... هم طوفان جوی، هم عاطفی... و آن کلمه‌های عجیب که گذشته از یادگیری معنا و تلفظش، باید با قیافه‌شان هم کنار می‌آمدیم: از آن wuthering و خانۀ Thrushcross و اسم خود آقای Heathcliff شروع کنیم!.. بعد یک مشت کلمه‌هایی که از ترکیب gh و th و ou و w سرهم کرده بودند... معلوم نبود چرا همۀ حروف plough تلفظ نمی‌شود؟ این wreath چیست؟ hitherto و soothe... اصلاً انگار توی همۀ این کلمه‌ها باد و طوفان و مه بود... و دخترم که گفت «بابا؟!... کجایی؟!»... یک احساسی از پروست‌بودن بهم دست داد!... با این twelfth که مرا برده بود به آن زمان‌های بربادرفته... نه!.. ازدست‌رفته!... شاید هم گم‌شده!... گفتم «آهان متمم دوازدهم...» و بوی جوهر خودکار و گوله‌های پاک‌کن و میوه و بیسکویت مانده در کیف پلاستیکی که بوی ممزوج غریبی می‌گیرد... الان سال‌هاست که با آن ترکیب‌های نامأنوس حروف کنار آمده‌ام و دیگر هول شب‌های مه‌آلود جنگل‌های یورکشایر را در دلم نمی‌اندازند... «حالا چه فرقی می‌کنه مگه انتخابات مستقیم و غیرمستقیم؟»... کمی چپ‌چپ مرا نگاه کرد و در حالی که از سر میز بلند می‌شد گفت «هیچی!... جواب لاتاری گرین‌کارتم اومده خواستم ببینم برم بگیرمش یا نه؟... اما انتخابات غیرمستقیم حال نمی‌ده، ولش کن!»... بعد هم هرهر خندید و رفت... 
ای کاثرین‌ها، هیثکلیف‌ها (با آن ث‌های سه‌نقطه‌تان)!... به من بگویید چه بود فایدۀ آن همه سرگردانی در آن جنگل‌های هولناک برای یادگرفتن انگلیسی وقتی انتخابات آمریکا مستقیم نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر